خسروپناه: موافق نظریه علم طبیعی دینی نیستم | گلشنی: قرآن را با علم متغیر روز تطبیق نمیدهم
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نخستین کرسی مناظره علم طبیعی دینی، امکان یا امتناع در حالی پنجشنبه پنجم بهمن از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و دانشگاه معارف اسلامی در قم برگزار شد که چند روز قبل از آن، برخی کاربران فضای مجازی با این استدلال که دیدگاه حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه و استاد مهدی گلشنی درباره علم طبیعی دینی یکسان است، بر برگزاری آن اشکال گرفته و آن را ناصواب خوانده بودند.
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه نیز در پاسخ به این افراد که برگزاری مناظره علم طبیعی دینی، امکان یا امتناع را ناصواب دانسته بودند، با بیان اینکه علم طبیعی دینی را قبول ندارد بلکه علم طبیعی با رویکرد دینی را قبول دارد، گفت: اگر ما هر دو به علم طبیعی دینی معتقد باشیم، اما تقریرمان یکسان نیست و مناظره هم در تقریرها و تدوینها معنا دارد.
استاد گلشنی هم در پاسخ به حجتالاسلام پناهی آزاد، دبیر علمی این مناظره که معتقد بود هر دو کارشناس در اصل مسأله علم طبیعی دینی اشتراک نظر اما در فرع آن اختلافنظر دارند گفت که با توضیح آقای خسروپناه، در اصل قضیه هم با وی اختلافنظر دارد و استاد خسروپناه هم اعتقاد خود را در قبول نداشتن علم طبیعی دینی تکرار کرد.
شرح آنچه در این مناظره گذشت، تقدیم مخاطبان میشود.
سرنخ علم دینی، متافیزیک و جهانبینی دینی است
استاد گلشنی: ریشه الحاد در علوم فعلی را در زمینههای حاکمیت تجربه و در علوم به اصطلاح طبیعی میدانم و معتقدم که در بیان تأثیر متافیزیک در گزارههای علمی، ابتدا باید یک مساحت مشترک بین علم و دین ترسیم کرد که در آن مساحت، هم دین با متافیزیک حضور دارد و هم علم با آن مؤلفههایی که به وجهه متافیزیک متصل میشود.
علم طبیعی دینی علمی است که در مقام جمعبندیها، اصول جهانبینی دینی بر آن حاکم است و بر علوم بدون استثنا یک سری اصول متافیزیکی حاکم است.
علم تنها یافتههای تجربی نیست و این یافتههای تجربی در پرتو بعضی اصول تعبیر میشود. کسی مانند «هایزنبرگ» یافتههای فیزیک اتمی را با حاکمیت شانس در دنیای اتمی تعبیر میکند و فردی دیگر هم همان یافتههای تجربی را براساس اصل علیت، بیست سال پس از هایزنبرگ مطرح میکند. هر دو تئوری هستند چه تئوری «بوهم» و چه تئوری «کوانتوم معمولی» تمام تجارب موجود را علی السویه توضیح میدهند. در یکی علیت حاکم است و در دیگری شانس. بنابراین در علوم یک سری اصول حاکم است و آن وقت یک فردی به عنوان اصل قبول میکند که جهان اصلا هدفی ندارد و کل فیزیک را براین اساس پیش میبرد و کسی دیگر خلاف آن را فرض میکند.
علم دینی علمی است که اصول و سرنخ آن متافیزیک دینی و جهان بینی دینی است و برای ما که میبینیم محیطمان پر از ترجمه و رواج کتابهای ضد دینی است نه تنها امکان علم دینی مطرح است بلکه ترویج علم دینی هم یک ضرورت به شمار میرود. علم دینی نمیگوید تجربه را انجام ندهید و نظریهپردازی نکنید، اما میگوید همه این کارها را که کردید و خواستید جمعبندی کنید، آنجا که دسترسی به تجربه ندارید چه فرضی یا اصلی را انتخاب میکنید.
اصولی که الآن بر فیزیک، زیستشناسی و علم امروز حاکم است با خداباوری نمیخواند، معنی علم دینی این نیست که تجربه کنار رود اما آنجایی که میخواهید چهارچوب انتخاب کنید، باید چهارچوبی باشد که با دین سازگار باشد و اخلاق، ارزشها و زیبایی را در خود جای دهد و تمام تکالیف را معین کند. اگر یک عالم برای بعضی چیزها بیاید یک چهارچوب را انتخاب کند و برای دیگر موارد چهارچوبهای دیگری را انتخاب کند در یافتهها و تصمیماتش تعارض حاکم خواهد بود. بنابراین نتیجه میگیریم که بر علم یک عده اصول عام حاکم است و این اصول عام میتواند قضیه را دچار تزلزل کند، و علم دینی میگوید باید حواس را در انتخاب آن اصول عام جمع کرد.
موافق نظریه علم طبیعی دینی نیستم
استاد خسروپناه: بحثم را در سه مقدمه مطرح میکنم.
مقدمه اول: مباحث فلسفی و بنیادین مسأله علوم طبیعی دینی یا اسلامی در جامعه ما نسبت به مبانی فلسفی علوم انسانی دینی یا اسلامی کمتر بحث شده است. اما مراکزی که در کشور مشغول تدوین علوم طبیعی قرآنی یا اسلامی هستند روز به روز افزایش پیدا میکنند.
در حوزه علوم طبیعی اسلامی مراکزی در دانشگاهها شکل گرفته است که درباره شیمی اسلامی، فیزیک قرآنی یا طب اسلامی و قرآنی روایی کتاب منتشر میکنند در حالی که به نظر ابتدا باید تکلیف این مبانی معلوم شود تا اگر در حوزه مبانی فلسفی علوم طبیعی اسلامی را پذیرفتیم بعد وارد برنامه عملیاتی شویم. اما در جامعه ما قضیه برعکس است و این هم به علم و هم به دین آسیب میزند.
آغاز مباحث علم دینی در تفکر اسلامی قرن اخیر عمدتا ناظر به علوم طبیعی بوده اما در این سی چهل سال اخیر به ویژه در ایران بیشتر از علوم انسانی اسلامی سخن به میان آمده است تا علوم طبیعی دینی و اسلامی. بنابراین برگزاری این نشست یک ضرورت بود تا ما به مقوله علم طبیعی دینی توجه فلسفی داشته باشیم.
مقدمه دوم: بعضی از عزیزان در فضای مجازی بر این مناظره خرده گرفتند و ندانسته اشکال کردند که دیدگاه بنده با استاد گلشنی یکسان است و دیگر مناظرهای با علم طبیعی دینی امکان یا امتناع ناصواب است. فرض کنید ما هر دو معتقد به علم طبیعی دینی باشیم اما تقریرمان یکسان نیست. فرض کنید نسبت به ساحت امکان یا امتناع هر دو جواب دادیم علم طبیعی دینی امکان دارد اما ممکن است تقریرهای متفاوتی داشته باشیم بنابراین مناظره در تقریرها و تدوینها معنا دارد.
بنده با نظریه علم طبیعی دینی موافق نیستم، بلکه با علم طبیعی با رویکرد دینی موافقم و معتقدم قدمای ما مانند ابن هیثم، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی تا شخصیتی مانند شیخ بهایی که درباره علوم طبیعی تحقیقاتی داشتند، علوم طبیعی با رویکرد اسلامی داشتند یعنی اسلامیت وصف رویکرد است نه وصف علم.
گزاره و فرضیه علمی در قرآن یا روایات نداریم
دیدگاه من این است که گزاره علمی در قرآن یا روایات نداریم. گزارههای طبیعتشناختی داریم اما ملازمی بین گزاره طبیعتشناخت و گزاره علمی نیست و این دقتها کمکهای بسیاری میکند در بحثهای قرآنی که آیا معنا دارد ما نظریه تکامل را از منظر قرآن بررسی کنیم؟ اگر کسی بگوید میخواهد انسانشناسی طبیعی را در قرآن تحقیق کند ممکن است اما نظریه کوانتوم را از قرآن استفاده کند میگویم چیزی گیرمان نمیآید.
نه معتقد به فرضیه و گزاره علمی در قرآن یا روایات هستم و نه معتقد به نظام علمی در قرآن و روایات که بگوییم علمی به نام علم فیزیک یا علم شیمی را بشود از قرآن و روایات استخراج کرد.
زمانی بحث ما از علم طبیعی دینی این است که نگاه توحیدی به طبیعت داشته باشیم که اینها را قبول دارم اما بحث جدی که در جامعه ما مطرح است و چندین مرکز و حتی دانشگاههای معتبر کشور تشکیل شده این است که میخواهند گزارههای علمی از قرآن استخراج کنند. یا بعضی حتی در خبرگزاریها و فضای مجازی با همین هدف دارند ارائه بحث میکنند یا در این حوزه علمیه قم کسانی معتقد به طب اسلامی به همین معنا هستند. یعنی نه طب سنتی و نه طب جدید را قبول نمیکنند و کنار میزنند و میگویند طب را باید از قرآن بیاوریم.
مسأله جدی این است که آیا میتوانیم از قرآن و روایات گزاره علمی استخراج کنیم یا نه. کسی میگوید از قرآن یک رویکرد توحیدی به طبیعت پیدا کنیم و فرد دیگری میگوید از قرآن طبیعتشناسی و انسانشناسی استخراج کنیم و این تفاوت دارد با اینکه بگوییم میخواهیم یک گزاره علمی از قرآن استخراج کنیم که من با این مخالف هستم.
مقدمه سوم: مسأله علوم طبیعی دینی یا اسلامی مبتنی بر چند مبدأ تصوری و تصدیقی است. مقصود ما از علم چیست؟ زمانی یک کسی میگوید هر نوع معرفت را علم میگویند که بحث دیگری است. مقصود از دین چیست و چه دیدگاهی در رابطه علم و دین داریم؟ آیا در فلسفههای علم و دین قائل به تباین یا تعارض هستیم و قائل تعامل و تلائم هستیم یا تداخل و این بسیار مهم است. رابطه علم و دین مهم است در اینکه علم دینی و قوانین طبیعی دینی را بپذیریم یا خیر. آیا هر گزارهای که به طبیعت و پدیدههای طبیعی میپردازد علم طبیعی نیست؟
علم طبیعی امروزه دانش تجربه آماری است یعنی استقرایی ریاضی است که با توجه به مبانی غیرتجربی و مبانی فلسفی به توصیف و تفسیر دقیق پدیدههای خاص طبیعی و روابط آنها جهت پیشبینی و مهار رخدادهای طبیعی میپردازد. بنابراین علوم طبیعی تنها کشف نیست بلکه تغییر هم هست.
توصیفها و تفسیرهای تجربی آماری عمدتا به اثباتهای یقینی نمیرسند و صرفا تعریف میشوند یا تا زمانی که ابطال نشدهاند پذیرفته میشوند یا تا زمانی که به نظر عالمان بهترین تبیین زمان هستند پذیرفته میشوند هرچند ابطال شوند.
امروز شواهد ابطال نظریه تکامل وجود دارد اما میگویند این فعلا بهترین تبیینگر است.
در چیستی علم باید توجه کرد که فرضیهها و نظریههای علمی هم در آغاز کشف و هم در انجام کشف پدیدههای طبیعی از مبانی فلسفی بهره میبرند، یعنی محققان تجربهگر که وارد آزمایشگاه میشوند با مبانی فلسفی وارد میشوند و بعد هم که به نظریههایی هم میرسند در تفسیر آن نظریهها از مبانی فلسفی استفاده میکنند.
هر گزاره نقلی معتبر را دینی میدانم
اصل عدم قطعیت مبتنی بر مبانی فلسفی است. نظریههای علمی از مبانی فلسفی استفاده میکنند، اما نکته مهم در جامعه ما این است که چقدر از آموزههای دینی و نقل دینی یعنی آیات و روایات در علم میشود استفاده کرد.
دین مجموعه آموزههای وحیانی، نبوی و عقلانی جهت هدایت انسانها است که توسط پیامبران و اولیای الهی ابلاغ میشود و هدایت نیز تبیین و توصیههایی در قلمرو رابطه ملک و ملکوت در مسیر حیات طیبه و فنای انسان است.
اینکه گفته شود هر گزارهای که عقل میگوید دینی است چنین اعتقادی ندارم؛ چه گزاره عقلی مربوط به عقل نظری و چه گزاره عقلی مربوط به عقل عملی که به تبیین و توصیه میپردازند باید در قلمرو رابطه ملک و ملکوت باشد تا آن گزاره دینی شود.
هر گزاره نقلی معتبر را دینی میدانم اما هر گزاره عقلی را دینی نمیدانم. اگر رابطه علم طبیعی و دین اسلام روشن شود این ادعا را مطرح میکنم که نه تنها علوم طبیعی اسلامی نداریم بلکه حتی یک نظریه، گزاره و فرضیه علمی هم نداریم هرچند معتقدم بین علم و دین تعامل وجود دارد.
استاد گلشنی در پاسخ به حجتالاسلام پناهی آزاد دبیر علمی نشست که معتقد بود هر دو کارشناس در اصل مسأله علم طبیعی دینی اشتراک نظر اما در فرع آن اختلافنظر دارند گفت که با توضیح آقای خسروپناه، ما در اصل قضیه هم اختلافنظر داریم و آقای خسروپناه هم گفت که من علم طبیعی دینی را قبول ندارم بلکه علم طبیعی با رویکرد دینی را قبول دارم.
متافیزیک در علم دخالت دارد پس چرا آن را از علم جدا میکنیم؟
استاد گلشنی: مقداری از صحبتهای استاد خسروپناه برایم قابل هضم نیست و تعارض بسیاری بین بعضی از قسمتهایش میبینم. بنده در سال ۶۲ در سازمان تبلیغات سخنرانی داشتم و در سال ۶۳ در کنفرانس بینالمللی اسلامی کردن علم در مالزی شرکت کردم و اصولی را ذکر کردم که باید سرنخ علم باشد و تمام الحادها نیز از آنها نشأت میگیرد. یکی از نکات مورد اختلاف این است که آیا در طبیعت هدف هست یا نیست؟ قرآن در این قضیه بسیار واضح میگوید که هدفی وجود دارد.
محیط ما با محیط غرب تفاوت پیدا کرده است. در این سی چهل سال اخیر حوزه روحانیت مسیح به شبهات روز بسیار آگاه شده و در مقام پاسخگویی برآمده است و نتیجه نیز آن شده که دهه اخیر جلسات بسیار مهمی بین فیزیکدانها، ریاضیدانها، فلاسفه و کشیشها برای بزرگترین کنفرانسها در زمینه کیهانشناسی و مانند آن تشکیل میشود.
باید به محیط خارج توجه کنید که چه چیزهایی شبهه است. زمانی سرنخ شبهات در علوم اجتماعی و روانشناسی و مانند آن بود اما اکنون سرنخ در علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی و زیستشناسی است. علمای غرب به این امر دست یافتند که نتایج به دست آمده از علم نتیجه تجربه نیست بلکه به تجربه اضافه شده است. یکی از کشفیات بسیار مهم فلسفه علم در نیمه دوم قرن بیستم این اصل است که آزمایشها تئوری را تعیین نمیکنند و در عین حال شما میتوانید پنج تئوری داشته باشید که تمام آزمایشهای موجود را تبیین کند. در رویکرد تفاوت ما با غرب، اساسی نیست چراکه ما معتقد به تجربه هستیم و آنها نیز معتقد به تجربه هستند، ما معتقد به نظریهپردازی هستیم و غربیها هم معتقد به نظریهپردازی هستند، ما معتقد به الهام هستیم و آنها نیز معتقدند.
وحی به ما سرنخهای علمی را میدهد. من با آقای خسروپناه هم عقیده هستم که نمیآییم قرآن را با علم روز تطبیق دهیم؛ چراکه علم روز متغیر است. علم روز فکر میکرد تمام ماده عالم را میشناسد اما الآن میگوید من فقط پنج درصد ماده عالم را میشناسم و حدود ۱۷ سال گذشته به کلی نظریه تغییر کرده است. نام ۲۵ درصد آن را ماده تاریک و ۷۰ درصد را انرژی تاریک گذاشتهاند.
من نمیآیم قرآن را با علم متغیر روز تطبیق دهم. قرآن که «هدی للناس» است سرنخهای متافیزیکی حاکم بر علوم را به من داده است. دکتر خسروپناه قبول دارند که متافیزیک در علم دخالت دارد پس چرا آن را از علم جدا میکنیم؛ متافیزیک «انیشتین» جزو علم او بود، متافیزیک «هایزنبرگ» هم جزو علم او است پس چرا آن را جدا میکنیم.
کسی که تابع مسلمات قرآن باشد یعنی اصول متافیزیکی مستخرج از قرآن را قبول کند، آن را میتوان علم دینی گفت و اگر نخواهیم تا این حد پیش بیاییم تذکر میدهیم که زمان جمعبندی علم، مراقب باشیم این چیزی که اضافه میکنیم از خود تجربه نیامده بلکه ما آن را اضافه میکنیم.
علما به طور طبیعی وقتی بخواهند جمعبندی کنند مفروضات در ذهن خود را سوار بر علم میکنند و ما نام آن علمی را که این مفروضات مسلم قرآنی و اسلامی بر آن حاکم باشد علم دینی میگذاریم.
استنتاج علمی از قرآن نکنیم اما در جایی میتوان الهام گرفت و تجربه هم کرد اما جزو مسلمات نشمرد. در قرآنی وقتی درباره عسل صحبت میشود میگوید «فیه شفاء فی الناس» چه اشکالی دارد پزشکان تجربه و تحقیق کنند ببینند چه خواصی در عسل وجود دارد.
زمانی قرآن واضح صحبت میکند و میتوان تطبیق داد و اشکالی هم ندارد و این همان حرفی است که علامه طباطبایی میزند اما برخی مسلمانان مشکوک شدند که بخواهند معجزات علمی قرآن را ثابت کنند و بعد هم به خطا افتادند و توجیه دیگری پیدا کردند که ما نباید این کار را انجام دهیم اما وقتی میخواهیم از تجربههایمان جمعبندی کنیم، در آن جمعبندیها باید اصول مسلم اسلامی حاکم باشد.
اختلاف نظر بر سر رابطه علم و دین است
آقای خسروپناه نکته دیگری فرمودند که من کاملا با ایشان اختلاف نظر دارم و آن درباره رابطه علم و دین است. میگویند آیا این دو ضد هم هستند؟ آیا تعامل دارند؟ آیا مستقل از هم هستند؟ که من معتقدم آن چیزی که بر کل زندگی شخص حاکم است دین است و دین را تنها در نماز، روزه و حج خلاصه نمیکنند. آن بینش کلی قرآنی حاکم است و یک منطقه الفراق هم گذاشته که برویم تجربه کسب کنیم اما در چهارچوب قرآنی مانند چراغهای قرمز بر سر چهارراهها.
قرآن به ما آزادی داده که اگر این آزادی را نداشتیم عقل مان باطل بود بنابراین کاوش طبیعت را به عهده ما گذاشته اما در جمعبندیها داریم فراتر از تجربه میرویم.
بنده کار علمی را بخشی از دین و یک نوع عبادت میدانم. نمیآیم بگویم این علم برای این دین و در این نظر تنها نیستم و برخی از بزرگان علم حتی برنده جایزه نوبل کاشف لیزر که در صد سالگی فوت کرد کار علمی خود را یک نوع عبادت دینی تلقی میکرد.
علمی دینی آن علمی است که در مقام نظری مبتنی بر تجربه و نظریهپردازی است اما در جمعبندی اصول جهانبینی اسلامی بر آن حاکم است. علم را در مقام کاربردی در راستای صلاح بشر، عدم تخرب و عدم ایجاد فساد به کار میبریم؛ بنابراین در بعد نظری جهان بینی اسلامی بر آن حاکم است و در مقام عملی در راستای بالا بردن ارتقای انسانها از نظر فردی و جوامع انسانی از نظر جهانبینی کاربرد مخرب ندارد.
حجتالاسلام پناهی آزاد: از میان کاربرد، حاکمیت اصول و تحریف، کدام یک را اصل میدانید که هویت دینی و اتصاف منتهی به دین مشخص باشد؟
استاد گلشنی: حاکمیت جهانبینی دینی حتی در مقام کاربرد هم حاکم است و هر سه تعریف و کاربرد در این حاکمیت است.
استاد خسروپناه: من عرض نکردم که درباره مبانی فلسفی علوم طبیعی دینی صحبتی نشده اما مقصودم این است که نسبت به مبانی فلسفی علوم انسانی دینی ما از مبانی فلسفی علوم طبیعی دینی کمتر صحبت کردهایم. حالا جنابعالی میفرمایید سخنرانی کردهاید و کتاب نوشتهاید اما من درباره کل جامعه علمی صحبت میکنم و نظر میدهم. مراکز تدوین علوم طبیعی اسلامی در جهان عرب و ایران بیداد میکند کافی است ببینید درباره زیستشناسی در قرآن و شیمی در قرآن چه اتفاقی افتاده است.
استاد گلشنی: رفتند سراغ اعجاز.
استاد خسروپناه: نه تنها اعجاز بلکه فراتر از آن خواستند نظام علمی در بیاورند و همین الان در برخی از دانشگاههای معتبر کشور ما که رتبههای عالی دارند مراکزی تأسیس شده و سالهاست که دنبال علوم طبیعی نقلی هستند و طب اسلامی نقلی در کشور دارد وحشتناک پیش میرود و هیچکدام از اینها پشتوانه فلسفی و بنیادین هم ندارند و دارند به اسلام آسیب میزنند. برای هر بیمار دیابتی عسل تجویز میکنند در حالی که تحقیقات نشان داده از هفتاد نوع عسل سه نوع عسل کارکرد آنتیبیوتیکی دارند و الزاما هم برای بیماران دیابتی مفید باشند ثابت نشده است.
مبانی فلسفی بحث علوم طبیعی در کشور نسبت به مبانی فلسفی علوم انسانی کمتر کار شده است و باید بپذیرید که یک نظام صحیحی در کشور و جهان عرب در این زمینه وجود ندارد .
استاد گلشنی: آن هم به خاطر سهلانگاری خود شما بوده است؛ اگر دانشگاهها خوابند حوزه باید بیدار باشد.
دینی بودن وصف علم، علم طبیعی نیست
استاد خسروپناه: من دنبال شناسایی مقصر و آن کسی که کوتاهی کرده است، نیستم.
من هم قبول دارم که قرآن سرنخهای متافیزیک علم را به ما میدهد، اما شما اسم این را علم طبیعی دینی میگذارید که من مخالف هستم و میفرمایید متافیزیک علم جزئی از علم است و به این خاطر علم دینی میگویید اما شما از قدیم نگاه کنیم سماء طبیعی مقدمه طبیعیات بوده و جزو آن نبوده بنابراین فلسفه طبیعیات نیز مقدمه طبیعیات است. منطق مقدمه فلسفه است اما ما منطق را جزو فلسفه نمیدانیم.
استاد گلشنی: شما یک مدت کار علوم طبیعی بکنید آن وقت متوجه این امر میشوید.
استاد خسروپناه: بحث من فلسفه علم است. نباید فلسفه طبیعیات و مباحث متافیزیک علم را جزو علم دانست بلکه مقدمه علم و تأثیرگذار بر آن است.
استاد گلشنی: آن علمی که نتوان از آن نتیجهگیری کرد علم نیست، علم بدون مقدمه قابل نتیجهگیری نیست.
استاد خسروپناه: من هم قبول دارم اما فلسفه را بدون منطق نمیتوان نتیجهگیری کرد اما منطق جزو فلسفه نیست و این جزو نبودن، مؤثر است در اینکه ما این علم دینی را وصف گزارههای علم بدانیم یا وصف مبادی علم و این دقت اینجا ظاهر میشود.
استاد گلشنی: شأن دعوای «هاوکینگ» و دیگران با جهان این است که کیهانشناسی خود را با نتیجهگیری جمع کردند.
استاد خسروپناه: البته و لذا بخش مهمی از مباحث کیهانشناسی «هاوکینگ» و دیگران در واقع کیهانشناسی نیست بلکه فلسفه کیهانشناسی است.
من معتقدم که در رابطه با علم و دین، دین حاکم بر زندگی است و اینکه هر کسی کار علمی میکند به قصد قربت پس نتیجه بگیرد یک نوع عبادت دینی است. حکم فقهی آن عمل که مستحب است یا واجب است میشود دینی نه اینکه آن عمل دینی است. فرض کنید در کشور ما نیاز به مهندس و پزشک داریم و واجب کفایی است که عدهای مهندس یا پزشک شوند. حکم وجوب کفایی برای تحصیل مهندسی و پزشکی، دینی (فقهی) است اما آیا پزشکی که تحصیلش وجوب کفایی باشد، دینی است و باید همه گزارههای پزشکی را برویم از قرآن استخراج کنیم که استاد گلشنی هم با این مخالف است و میگوید میشود به عنوان یک فرضیه گرفت و درباره آن تحقیق کرد که البته من با شما مخالف هستم. من معتقدم گزارههای دینی حتی به ما فرضیه نمیدهند. الهامبخشی برای فرضیهسازی میکنند اما خود گزارههای قرآنی حتی فرضیه علمی به ما نمیدهند.
دینی بودن وصف علم، علم طبیعی نیست؛ وصف حکم شرعی آن علم هست و گاهی اوقات وصف مبادی و متافیزیک علم هست و وصف جهتگیری علم هست اما وصف گزارههای علمی نیست.
در جلسه گذشته علوم اجتماعی را سه قسم کردم توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب و عرض کردم که این سه جزء علوم انسانی هستند غیر از مبادی متافیزیکی که دارند و در دو جزء آن دین مستقیم نظر دارد اما در توصیف انسان محقق نظری ندارد.
اگر ادعا میکنم که فرضیه و گزاره علمی در قرآن نداریم برای اینکه به نظرم مسأله اعجاز علمی قرآن محل تأمل است. رابطه علم طبیعی و دین اسلام چیست؟ من معتقد به تعامل در قلمرو معینی هستم و قائل به تداخل، تعارض و تباین علم و دین در همه قلمروها نیستم و قائل به تعامل آن در همه قلمروها نیز نیستم. سر آن هم زبان دین با زبان علم طبیعی است. زبان علم طبیعی زبان تبیین جزیی ریاضیوار پدیدههای طبیعی جهت تحصیل قدرت پیش بینی و مهار طبیعت است اما زبان دین زبان تبیین کلی پدیدهها است از جمله پدیدههای طبیعی در جهت هدایت انسانها.
تولید علوم طبیعی دینی یعنی علومی که برگرفته از نقل دینی باشد ممکن نیست و حتی تکگزارههای علمی هم نمیتوانیم استخراج کنیم بنابراین اعجاز علمی قرآن هم محل تأمل است و حتی بحث تعارض و تعامل به این معنا که بگوییم یک گزاره علمی بیاورم و شباهت آن را در قرآن پیدا کنم. دین بر علم و علم بر دین تأثیر دارد اما من مهمترین نقشی که برای علم در دین قائل هستم این است که علم گاهی اوقات به ما کمک میکند در ترجمه و تفسیر برخی از آیات بدون اینکه گرفتار تطبیق، تحمیل و تفسیر به رأی یا مخالفت با قواعد زبانشناختی شویم.
نقش پنجگانه دین در علم
گاهی اوقات ما از علم در تفسیر یا ترجمه بعضی از آیات بعد از کمک گرفتن از قواعد زبانشناختی کمک میگیریم که گرفتار تحمیل و تفسیر به رأی نشویم و مهمترین کمک علم به دین در فهم دین این نیز همین است.
دین پنج نقش در علم دارد؛ اول: تأثیر دین بر ساختن متافیزیک دینی مؤثر بر فلسفه طبیعت، دوم: تأثیر آموزههای دینی بر انگیزه عالمان در طبیعتشناسی، سوم: تأثیر باورهای دینی بر نگرش توحیدی به طبیعت، چهارم: تأثیر ارزشهای دینی بر جهتگیری کاربردهای علم و پنجم: الهام بخشی آیات و روایات در فرضیهسازی.
من بیش از این پنج کارکرد و نقش دین در علم به کارکرد دیگری قائل نیستم و لذا نمیتوان از آموزههای دینی انتظار داشته باشیم که فرضیه علمی استخراج کند و بعد بگوییم آن را به بوته آزمایش بگذاریم. الهام بخشی برای فرضیهسازی دارد اما خود دین به ما فرضیه نمیدهد.
من مخالفم که گفته شود گزارههای دینی به صورت مستقیم به گزاره علمی پرداخته است و اگر بزرگی هم بگوید که ما گزاره علمی را از قرآن به عنوان یک اصل بیاوریم و به صورت اجتهادی به گزاره دیگری برسیم یعنی قرآن یک اصولی به ما داده و برای آن فروعی را استخراج کنیم باید بگویم که ابدا اینگونه نیست. قرآن یک سری گزارههای طبیعتشناختی به ما داده و گزارههای طبیعتشناختی غیر از علم طبیعی است. گزارههای علم دقیق و جزئی است اما دین گزارههای کلی را ذکر کرده است و چون هدف آن هدایت است این مقدار گزاره کلی برای آن هدف تأمین کننده است. بنابراین علم طبیعی با رویکرد دینی باید مدنظر باشد چراکه متافیزیک دینی مقدمه علم است و جزء علم نیست.
استاد گلشنی فرمودند که علم طبیعی دینی عبارت است از حاکمیت جهانبینی اسلامی یا اصول عام مسلم اسلامی بر علم و کاربرد علم و من پنج کارکرد برای نقش دین در علم عرض کردم که یکی از آن حاکمیت جهانبینی اسلامی است. معتقدم که در تعریف علم طبیعی دین باید هر پنج کارکرد را آورد اما با توجه به این توضیح هم علم طبیعی دینی است چراکه دینی وصف حال متعلق موضوع است نه وصف حال موضوع و این مجاز است. نکته من در بحث علم طبیعی دینی یک بحث ایجابی و یک بحث سلبی است. بحث ایجابی آن است که دین در آن پنج حوزه بر علم اثر میگذارد اما در گزارههای علمی نقشی ندارد.
استاد گلشنی: شما گزاره علمی را تعریف کنید.
استاد خسروپناه: گزاره علمی گزاره تجربی آماری است که به توصیف پدیده طبیعی در جهت پیشبینی و مهار رخدادها میپردازد اما به توصیف دقیق پدیدههای خاص طبیعی میپردازد نه مطلق طبیعت.
استاد گلشنی: گزاره علمی شما گزارههای تجربی یا قطعی تلقی میشود و گزارههای قرآن را هم میگویید که حدسی است؟ آیا شما آیه «و من کل شیء خلقنا زوجین» که میفرماید از هر چیزی زوج آفریدیم و این توصیفی درباره امری در طبیعت است را یک گزاره علمی میدانید؟
استاد خسروپناه: این را گزاره علمی نمیدانم گزاره طبیعتشناختی میدانم اما هر گزاره طبیعتشناختی علم نیست.
استاد گلشنی: شما اگر فیزیک میدانستید این حرف را نمیزدید.
استاد خسروپناه: شما وقتی یک آیه را بررسی میکنید، بررسی بخشی از آیه کافی نیست بلکه یک خانوادهای از آیات را باید ببینید. مثلا وقتی آیات سوره مؤمنون را میبینید نباید یک بخشی از آیه را ببینید. چند آیه با هم یک خانواده را تشکیل میدهد مجموعه آن را باید دید و این نکته مورد تأکید علامه طباطبایی است.
گزارههای طبیعتشناختی قرآن به لحاظ هدایتی دقیق است اما به لحاظ علم طبیعی دقیق نیست.
استاد گلشنی: اینطور نیست. با توجه به آیه «و من کل شیء خلقنا زوجین» شما تا به حال فکر میکردید زوج تنها در حیوانات و انسان است اما میگوید همه چیز را به صورت زوج آفریدیم و ما الآن میدانیم در مقابل زوج الکترون، پوزیترون است.
استاد خسروپناه: شما از کجا میدانید زوج آن است و اصلا زوج قرآنی یعنی چه؟این سلیقه است یا تکلیف؟ شما یک مقدار قرآن مطالعه کنید متوجه میشوید که زوج قرآنی با زوج فیزیک تفاوت دارد و این معنا ندارد. من زوج قرآنی را با زوج فیزیک یکی نمیدانم چون تکلیف دارید میکنید.
استاد گلشنی: شما کلمه قرآن را نمیتوانید ترجمه کنید. من نمیآیم قرآن را عینا ترجمه کنم اما جایی که واضح است اینکه قرآن الهام بخش است.
استاد خسروپناه: الهام بخش فرضیهسازی و من هم قبول دارم.
استاد گلشنی: خیلی مهم است.
استاد خسروپناه: من هم مهم میدانم. من تعجبم از دکتر گلشنی فیزیکدان این است که چطور تفاوت گزاره فیزیکی، شیمی یا زیستشناسی را با گزاره طبیعتشناختی در قرآن نمیداند و میگوید این با آن یکی است.
استاد گلشنی: یک مقدار تواضع خوب است و شما خیلی دارید جهش میکنید.
حجتالاسلام پناهی آزاد، دبیر علمی نشست: تا این موضوع به جنگ و دعوا منتهی نشده است، اجازه دهید جلسه را به پایان برسانیم./920/ز۵۰۲/ج
هیچی بلد نیستن تو تمام مسائلم اظهار نظر میکنن ، گند زدن تو همه چی از علم بگیر تا خود دین ...